میشود لطفا بغلت کنم؟
دست هایم را به همدیگر میکوبم و یک "آخیش" بلند میگویم!
برای خستگی تمام آن روزهایی که منتظر تمام شدنشان بودی...انتظار برای شادی دیدن من با تو...برای خیالبافی هایت که آینده ام را رقم میزنند.
می آیم و خسته تر از همیشه بغلت میکنم و لبخندم را برایت میدهم. دستانت را به سمتم دراز میکنی و با همان تن صدای خش دارت میگویی:
"خب دیگه حالا میتونم زیاد ببینمت!"
و من میخندم.
میگویی که ای کاش میتوانستی بهتر از این ها باشی اما بیماری ات امان نمیدهد و باز هم گله و شکایتت را شروع میکنی و من در جوابت فقط همان لبخند هارا میدهم...همان هایی که بعدش میگویم:
"بیخیال تو خوب میشی"
میدانم آن برق ناامیدی چیست اما نگران نباش به آینده من هم امیدی نیست؛ چیزی که قرار بود آینده ام را رقم بزند با دستان خودم به هیچ و پوچ تبدیل شد...متاسفم اما من به آن خوبی که تو فکر میکنی نیستم...هرچند مطمئنم که باز هم دوستم خواهی داشت.مهر و محبتت به اندازه نگرانی هایت بی پایان است.
رنگ موهایت را دوست دارم. مانند دیگر بارها دوباره بهشان اشاره میکنم و میگویم حیف نیست آن همه موی زیبا را زیر روسری ات قایم کنی؟
آهی میکشی و میگویی کدام مو؟ آنها زیبا نیستند
ولی برای من هستند...من آنها را کمتر از همیشه دیده ام با اینکه تو را بیشتر از همیشه نگاه کرده ام.
کاش بار دیگر نگاه هایت را برایم نگه داری...آن همه درد را برایم نگه داری...
پایان من بدون تو آنقدر ها هم رنگ نداشت. این پایان تو بود که مرا به سرانجام رساند...اگر بودی همه این چیزهایی را که گفتم تجربه میکردیم.
تو نیستی و من خاطرت را در آغوش میگیرم. این حس پوچ تر از همیشه است. دستان خمیده ات را میخواهم
+تمام مدتی که متن رو مینوشتم با آهنگی که این زیر گذاشتم داشتم ادامش میدادم:")
+الان کمتر از اونی که باید، خوشحالم
+دیدین یوقتایی آدم با شنیدن یه آهنگ حس میکنه توصیف زندگی قبلیشه و حتی حس میکنم سر اون آهنگ کسی رو که براش عزیز بوده از دست داده؟ آره این آهنگ یادآور همینه