-یازدَه لَبخَندِ1401- :: Let's Call Here Home

Let's Call Here Home

𝓭𝓲𝓪𝓷𝓪 .𝔂
𝓭𝓲𝓪𝓷𝓪 .𝔂 Friday, 26 Esfand 1401، 08:57 PM

-یازدَه لَبخَندِ1401-

 

کسی منو برای انجام دادن این چالش دعوت نکرده و هیچ ایده ای ندارم که چجوری این چالش انجام میشه...فکرکنم از اسمش مشخضه...یازده تا از چیزایی که باعث شدن لبخند بزنم رو مینویسم. راستش من زیاد لبخند واقعی نمیزنم...چیزی که بتونه از ته دلم خوشحالم کنه؟فکر نمیکنم تعدادش به یازده تا برسه...ولی تلاشمو میکنم^^

*****

1.وقتی که کای رو پیدا کردم و فهمیدم شخصیتای توی داستانا میتونن واقعی باشن:")

 

2.کلی کتاب خریدم و بیشتر هم سفارش دادمT-T

 

3.به خودم و کسایی که منو نمیدیدن ثابت کردم رشته و دانشگاه شهر موردعلاقمو قبول شدم

 

4.گواهینامه مو بدون اینکه بهم اجازه بدن تمرین کنم تونستم همون بار اول بگیرم

 

5.دیدن بچه ها...حرف زدن باهاشون...بغل کردنشون...کلا بچه ها

 

6.خوندن کتابای خارجی...(الان شده کل زندگیم و حدس بزنین بخاطر کی این اتفاق افتاد؟ درسته کای)

 

7.خریدن استیک نوت و Annotate کردن کتابام

 

8.گربه های روی پشت بوم که یکیشونم دستمو دوبار گاز گرفت...دلم براشون تنگ شده...یکیشون خیلی خجالتی بود و هنوزم خجالتیه و تا منو میبینه سریع یجایی قایم میشه و از گوشه کنارا بهم نگاه میکنهT-T

 

9.کای و کای و کای

 

10.وقتی که فهمیدم زخمام چین...این واقعا حسی رو بهم داد که همیشه دنبالش بودم...اینکه بدونم من تنها نیستم و همه چیزایی که تجربه کردم نشونه زخمایی بودن که داشتم

 

11.استاد دانشگاهم...بهم حس قوی بودن میده...نگاهش کافیه تا حس گرما رو به وجودم اضافه کنه...مخصوصا اینکه از اضطراب اجتماعیم هم خبر داره و هیچوقت کاری نکرده به استرس بیوفتم و یکاری میکنه تا علاقم به رشتم بیشتر بشه:")

 

وقتی به مورد چهارم رسیدم خیلی فکرکردم...به اینکه من واقعا یادم میره با چیا لبخند زدم یا واقعا همینقدر کمه؟که فهمیدم هردو گزینه درسته...وقتی پستای بقیه رو میخوندم خوشحال میشدم که هدف های کوچیک و بزرگ زندگیشون...اتفاقایی که براشون میوفته...همشون باعث لبخند زدنشون میشه...حقیقتا نمیخواستم این چالش رو انجام بدم ولی خب با خودم گفتم شاید بد نباشه یه نگاه به خودم بندازم...هنوزم خوب نیستم ولی جام تو خونه سفید رنگم(کای) امنه...حواسش به شومینه ها هست...فقط فاصله من از صندلی کنار شومینه یخورده زیادیه...اگه امسال نتونم ببینمش اینم با بقیه اکلیلایی که توی وجودم مجبور شدم نورشونو خاک کنم،نابود میشه...مثل ستاره ای که یهویی از اسمون سقوط میکنه

بچه ها من از کسی دعوت نمیکنم چون کسایی که میشناسمشون و فعال هم هستن خودشون قبلا این چالشو انجام دادن ولی اگه این پست رو میخونین و مثل من اسم خودتونو بین دعوت شده ها نمیبینید، فکرکنین این یه پیام مخفیه برای شما=)

𝐻𝑒- 𝑛𝑎𝑚𝑖࿐ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐀𝐲𝐬𝐚 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐀𝐲𝐬𝐚 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐀𝐲𝐬𝐚 ~𝒎𝒊𝒕𝒔𝒖𝒓𝒊 ‌‌ ~𝒎𝒊𝒕𝒔𝒖𝒓𝒊 ‌‌ 𝐻𝑒- 𝑛𝑎𝑚𝑖࿐ 𝐻𝑒- 𝑛𝑎𝑚𝑖࿐ Kai .. Ayame ✧*。
حرفاتون :
۱۰ حرفاتون
  • 𝐻𝑒- 𝑛𝑎𝑚𝑖࿐
    26 Esfand 01، 21:00
    𝐻𝑒- 𝑛𝑎𝑚𝑖࿐
    سلام دیانا جون~♡☺️👋🩷
    این چالش شبیه سَرسید های آخر سال می مونه برای شناخت درونی و احوالات اطراف فرد و قشنگه که خودت برای بررسی این روند هر سال اقدام به عمل کنی ~◇
    + کای فردی هست که تو بیان بوده و از قاب و نماد شخصیت معرفی شده ی وبلاگش شبیه بوده و بیرون اومده ؟@-@
    ++ مگه چه رشته ای رفتی که و کدوم دانشگاه؟😍* اگه دوست داشتی بگو عزیزم ببخشید •-• *
    مورد ۷ چیه؟•-•...
    پیشی کوچولو ها واقعا کیوان ولی فقط تا وقتی که پیشی کوچولو هستن •-•~ !
    ولی حس خوبی که از چیزی که می خواستی رو بهش رسیدی رو واقعا می تونم به خوش آیند ترین اتفاق برای هر فرد آرزو کرد و دید که خودش از خودش راضی هست ! فکر کنم همین برای اینکه به ادامه مسیر ادامه بدی کافی نع ولی لازمه! اینکه خودت با علاقه ادامه اش بدی ...و حتی وقتی استاد دانشگاهت رو می بینی حس اینکه خودتم یه روز می تونی به اون نقطه بررسی و از اینکه می بینی استادت تو همین رشته استاد دانشگاه و قوی هست واقعا حال می کنی !
    . خیلی خوبع می تونی زخم ها رو بفهمی و درمانش کنی ولی برای بعضی ها با اینکه زخم میشن درد دارن ولی نمیدونم کجاشون زخم شده یا حسش نمی کنن و اینا بده
    این حس که
  • 𝓭𝓲𝓪𝓷𝓪 .𝔂
    26 Esfand 01، 21:04
    𝓭𝓲𝓪𝓷𝓪 .𝔂
    هاای های
    *فکر میکردم پست نمیاره...چندبار درستش کردم ولی نشد...ستارش برات روشن شد؟
    +کای پارتنر منه و باهم توی این وبلاگ مینویسیم
    ++رشته الانم با چیزی که بهش علاقه داشتم فرق داره...هنر تهران قبول شده بودم
    مورد هفت دیدی مثلا یسری صفحه ها از کتابارو تزئین میکنن و استیک نوت میزنن کنارش و از این کارا؟ همونه
    +زخمای من درمان که ندارن ولی دارم بیشتر دنبالشون میگردم
    آریگاتو

    .
  • ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐀𝐲𝐬𝐚
    26 Esfand 01، 21:02
    ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐀𝐲𝐬𝐚
    صبر کن..شما دانشجواین؟:))))
  • 𝓭𝓲𝓪𝓷𝓪 .𝔂
    26 Esfand 01، 21:04
    𝓭𝓲𝓪𝓷𝓪 .𝔂
    وای خندیدم جدی...
    هستمXD
  • ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐀𝐲𝐬𝐚
    26 Esfand 01، 21:07
    ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐀𝐲𝐬𝐚
    وایییی
    من اصلا فکرشم نمی‌کردم دانشجو باشیننن
    فکر می‌کردم نهایتا دوازدهمید وگرنه انقدر غیر رسمی حرف نمی‌زدمTT
  • 𝓭𝓲𝓪𝓷𝓪 .𝔂
    26 Esfand 01، 21:10
    𝓭𝓲𝓪𝓷𝓪 .𝔂
    کام آااان کاش نمیگفتمT-T
    بابا راحت باش این حرفا چیه...
    من دوست دارم حرفای بقیه رو بشنوم...و برای اینکار دوست دارم راحت باهام حرف بزنن

    .
  • ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐀𝐲𝐬𝐚
    26 Esfand 01، 21:20
    ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐀𝐲𝐬𝐚
    عام..باشهTT ولی خیلی یهویی بود شکه شدمTT xD
  • 𝓭𝓲𝓪𝓷𝓪 .𝔂
    26 Esfand 01، 21:45
    𝓭𝓲𝓪𝓷𝓪 .𝔂
    عیب ندارهxD
    *بغل
  • ~𝒎𝒊𝒕𝒔𝒖𝒓𝒊 ‌‌
    26 Esfand 01، 21:24
    ~𝒎𝒊𝒕𝒔𝒖𝒓𝒊 ‌‌
    گزینه یک. (((((((((((:
  • 𝓭𝓲𝓪𝓷𝓪 .𝔂
    26 Esfand 01، 21:45
    𝓭𝓲𝓪𝓷𝓪 .𝔂
    اره=))
  • ~𝒎𝒊𝒕𝒔𝒖𝒓𝒊 ‌‌
    26 Esfand 01، 21:25
    ~𝒎𝒊𝒕𝒔𝒖𝒓𝒊 ‌‌
    صبر کن ببینم. وای اون متنه مال کای بود که گفتی فلانی که فکر میکنه متناش خوب نیستن نوشته؟ وای
  • 𝓭𝓲𝓪𝓷𝓪 .𝔂
    26 Esfand 01، 21:47
    𝓭𝓲𝓪𝓷𝓪 .𝔂
    ارههه دقیقا کسی متوجه نشدXD
  • 𝐻𝑒- 𝑛𝑎𝑚𝑖࿐
    26 Esfand 01، 21:52
    𝐻𝑒- 𝑛𝑎𝑚𝑖࿐
    آره خیالت راحت پستت بالا میاد😊
    چه جالب•-• اوکی👍
    پس چون زبان هم شرکت کردی و قبول شدی و نزدیک خونه تون هست اونجا رو رفتی و تهران رو ثبت نام نکردی ؟•-•
    باشه تازه متوجه شدم!☆-☆👍💜
  • 𝓭𝓲𝓪𝓷𝓪 .𝔂
    26 Esfand 01، 21:54
    𝓭𝓲𝓪𝓷𝓪 .𝔂
    حقیقتا مخارج تهران زیادی بود بخاطر همین نمیشد...و یکیم چون توی اون زمان هیاهو افتاد دیگه همه چی بهم ریخت
    هینامییی جدی هم اینجا یدور جوابمو میدی و هم خصوصی...گاد همه کامنتاتم طولانیه...واسه همه اینجوری مینویسی...چقدر خوبی تو:")
  • 𝐻𝑒- 𝑛𝑎𝑚𝑖࿐
    26 Esfand 01، 22:03
    𝐻𝑒- 𝑛𝑎𝑚𝑖࿐
    اوه می فهمم چی میگی🥺 خیلی ناراحت شدم امیدوارم بعدا بتونی جبرانش کنی ولی واقعا دنیای هنر کاریزماتیک و قشنگع ! اونجا می تونی خودت کارکتر ها رو به تصویر بکشی و روند داستان به دست تو رقم می خوره همونطور که دوسش داری! این بهترین حس دنیاست و می تونی باهاش زندگی و نفس بکشی و حیف که منم فعلا این حس زیبای پرواز و دست کشیدن روی بال نرم قلم ها رو از دست دادم ~ فوق العاده هست حتی اگه بقیه نبیننش و به چشمشون نیاد اثر هات ولی بازم با ارزش ترین گنج به نظر من می تونه باشه برای خود فرد چون اثر خلق شده ی دنیای با ارزشش هست چه بقیه درکش کنن و چه درکش نکنن
    . آره واقعا تهران پوست آدم آفتاب سوخته میشه از دست مخارج :| اوضاع کیشمیشیه البته همه جا😂
    😂واقعا نمیدونم چی بگم ولی آره... ولی موقع نوشتن پست میشه یه خط هم نمیدونم چرا نمی تونم بنویسم و عین یه پشه خشک شده به صفحه زل میزنم و همه چیز سفید میشه حتی کلمات برای بیان یه کلمه ی ساده مثل شروع یه دوستی که می مونی چطور بحث بکشی وسط و شروع مکالمه کنی !😂
  • 𝓭𝓲𝓪𝓷𝓪 .𝔂
    26 Esfand 01، 22:11
    𝓭𝓲𝓪𝓷𝓪 .𝔂
    توصیفاتتو دوست داشتم...
    امیدوارم تو بدستش بیاری
    دقیقاا پست نوشتن خیلی سخته(个_个)
  • Kai ..
    27 Esfand 01، 20:54
    Kai ..
    اگه قرار بود در عوض بخشیدن جونم بخوان دلیل تمام لبخندای دنیا رو ازم بگیرن، با اینکه شاید بگن چیز زیادی واسه از دست دادن ندارم... من زندگیم رو دو دستی تقدیم میکردم
    ولی نمیزاشتم تورو ازم بگیرن
    آتش اون شومینه رو خودم با هر نفسی که میکشم روشن نگه میدارم
    شده از شاخه‌های درخت زندگی واسه روشن نگه داشتنش میرنم
    و خودم چاله چاله از اکلیلای خاک شده رو دونه دونه بیرون میکشم و میریزمش تو یه شیشه‌ی در بسته و میزارم کنار صندلی کنار شومینت
    بهت نشون میدم لابه لای خاکستر آتیش همیشه روشن اون خونه، اکلیلایی هستن که هنوز برق میزنن
    ستاره‌ی سقوط کرده رو خودم دوباره به صفحه اسمون آویزون میکنم ولی نمیزارم ماه اون بالا تنها بمونه
    حتی اگه هیچی واسه لبخند زدن نمونده باشه خودم دلیل خنده‌هات میشم، و اون لیست لعنتیو باهم پر میکنیم
    طوری که سال دیگه همینجا همین موقع
    حتی ندونی از کجا شروع کنی
    حتی ندونی از کجا شروع کنی‌‌‌...
  • 𝓭𝓲𝓪𝓷𝓪 .𝔂
    29 Esfand 01، 01:06
    𝓭𝓲𝓪𝓷𝓪 .𝔂
    بابا یعنی چیییی شات ده فاک اااپپپپ
    شات اپپپپپ
    عجب...
    *گرفتن دست...نگاه نکردن به صورتت...با عصبانیت ناشی از کلمات زیبات تو رو به دنبال خودم کشوندن
    <(`^´)> 
  • Ayame ✧*。
    28 Esfand 01، 20:48
    Ayame ✧*。
    Annotate کردن کتابا قشنگ کردن کار روی کره ی خاکی و میدونی چی قشنگ تر از اونه ؟؟ اینکه یه کتاب که annotate شده کادو بگیری (((=
    تا حالا کادو نگرفتم چنین چیزی ولی به نظرم خیییلی کار قشنگیه TT
  • 𝓭𝓲𝓪𝓷𝓪 .𝔂
    29 Esfand 01، 01:04
    𝓭𝓲𝓪𝓷𝓪 .𝔂
    ببین حقیقتا من دوست ندارم کتاب annotate شده کادو بگیرم مگررر اینکه از طرف پارتنرم باشه
    ولی درکل...وای اره...وسایل annotate کردن...اه قلبمT-T
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Made By Farhan TempNO.7